سراج منیر
والذین اوتوالعلم درجات
خنگول ماشینشو بیمه میکنه
صاحب بیمه میگه امیدوارم از بیمش استفاده
نکنی
خنگولم میگه امیدوارم به حق ابوالفضل
تو هم از پولش خیر نبینی
******************************
از یه نفر میپرسن تا حالا معجزه دیدی؟؟
میگه آره.
یه بار رفتم بانک در به اذن خدا باز شد
******************************
مامان، اجازه
هست ابروهامو بر دارم؟
- مامان: نه
+ مامان، اجازه
هست موهامو زیتونی کنم؟
- مامان: نه
+ مامان، اجازه
هست تونیک صورتی بپوشم؟
- مامان: نه
+ ........
- .........
+ مامان، اجازه
هست مثل باربی آرایش کنم؟
- مامان: نه
+ مامااااان یعنی
چی ؟؟؟ من 18 سالم شده ها ... !!!
.
.
- مامان: اَاّه
سیاوش ، خفه میشی؟ یا خفت کنم ... !!!
******************************
یه دختر مسیحی میره پیش کشیش که به گناهاش اعتراف کنه.میگه: من هر دفعه از جلوی آینه رد میشم، به خودم میگم من چقدر خوشگلم،من گناه میکنم؟کشیشه میگه: نه دخترم شما گناه نمیکنی، اشتباه میکنی
******************************
فریدون همیشه لباس مشکی می پوشیده. دوستاش میگن چرا همیشه مشکی می پوشی؟میگه: آخه من ختم روزگارم!
******************************
محکوم به اعدام: آخرین آرزوم اینه که پسرم را ببینم.دادستان: اشکال نداره، پسرت کجاست؟محکوم: من هنوز ازدواج نکرده ام!
******************************
از غضنفر می پرسن: شهر شما چند ماه از
سال سرده؟میگه: چهارده ماه!می گن: چطوریه، سال که دوازده ما بیشتر
نیست!؟می گه: آخه تا دو ماه بعد ازعیدم اینجا سرده!
******************************
یه پیری خودشو تو آینه نگاه می کنه می گه آینه هم آینه های قدیم!
******************************
غضنفر می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حرکت کن.غضنفرمی زنه دنده عقب!افسر میپرسه چرا دنده عقب می ری؟می گه می خوام خیز بگیرم!
******************************
به غضنفر میگن: یه میوه خوشمزه، آبدار و شیرین نام ببر؟میگه: خیار!بهش میگن: خیار کجاش آبدار و شیرینه؟حیف نون میگه: با چایی شیرین بخور، نظرت عوض میشه!
******************************
***************************
محققان به تازگی کشف کردند
علاوه بر اینکه هرچی “سنگِ” واسه “پای” لنگِ
هر چی زنگه واسه دست بندِ
***************************
امام صادق علیه السلام از پدرش از امیرالمؤمنین (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که خداوند فرمود:
یا اَحْمَدُ! اِنَّ اَهْلَ الْخَیْرِ وَ اَهْلَ الآخِرَةِ کَثیرٌ حَیاؤُهُمْ قَلیلٌ حُمْقُهُمْ کِثیرٌ نَفْعُهُمْ، النَّاسُ مِنْهُمْ فی راحَةٍ وَ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فی تَعَبٍ، کَلامُهُمْ مَوزُونٌ، مُحاسبینَ لاَنْفُسُهِمْ، مُتْعِبینَ لَها، تَنامُ اَعْیُنُهُمْ وَلا تَنامُ قُلُوبُهُمْ، اَعْیُنُهُمْ باکِیَةٌ، قُلُوبُهُمْ ذاکِرَةٌ، فی اَوَّلِ نِعْمَةٍ یَحْمَدُونَ وَ فی آخِرِها یَشْکُرُونَ، یُحِبُّ الرَّبُّ اَنْ تَسْمَعَ کَلامَهُمْ کَما تُحِبُّ الوالِدَةُ وَلَدَها وَ لایَشْغَلُهُمْ عَنِ اللَّهِ شَیْ ءٌ طَرْفَةَ عَیْنٍ وَ لایُریدُونَ کَثْرَةَ الطَّعامِ وَ لاکَثْرَةَ الْکَلامِ وَ لاکَثْرَةَ الّلِباسِ، اَلنَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتی وَاللَّهُ عِنْدَهُمْ حَیٌّ قَیُّومٌ کَریمٌ. قَدْ صارَتِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةُ عِنْدَهُمْ واحِدٌ، یَمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ یَمُوتُ اَحَدُهُمْ فی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعینَ مَرَّةً مِنْ مُجاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَمُخالَفَةِ هَواهُمْ لا اَری فِی قَلْبِهِمْ شُغْلاً لِمَخْلُوقٍ فَوَعِزَّتی وَ جَلالی لأُحْیِیَنَّهُمْ حَیاةً طَیِّبَةً؛
ای احمد(پیامبر)! به درستی که اهل نیکی و اهل آخرت حیاءشان بسیار است، نادانی شان اندک است و نفعشان زیاد است. مردم از [دست ] آنها در آسایش هستند ولی نفس شان از دست آنها در رنج و سختی است. سخنان شان سنجیده است. نفس خود را محاسبه می کنند و آن را در سختی قرار می دهند. چشمان شان می خوابد ولی دلهایشان بیدار است. چشمانشان [از خوف خدا] گریان است. دلهایشان به یاد [خدا ]است. در آغاز هر نعمتی خدا را سپاس می گویند و در آخر هر نعمتی شکر [او را] به جای می آورند. پروردگار دوست دارد سخن شان را بشنود همان گونه که مادر بچه اش را دوست می دارد. هیچ چیز آنان را به اندازه چشم برهم زدنی از خدا باز نمی دارد. غذای زیاد و سخن زیاد و لباس زیادی نمی خواهند. مردم در نزد آنها مردگانند و پروردگار در نزد آنها زنده، سرپرست [و] بخشنده است. دنیا و آخرت برای شان یکی است. مردم تنها یک بار می میرند، اما آنها در هر روز به خاطر مبارزه با نفس و مخالفت با خواهشهای نفسانی هفتاد بار می میرند. در دل آنها گرفتاری و مشغولیتی از سوی آفریدگان نمی بینی. پس به عزت و جلالم سوگند که آنها را زندگانی نیکو خواهم بخشید.
قال ابوجعفر (امام باقر) علیه السلام: "مِرُوا شیعَتَنا بِزِیارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَاِنَّ اِتْیانَهُ یَزیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمْرِ وَ یَدْفَعُ مَدافِعَ السُّوءِ وَ اِتْیانُهُ مُفْتَرَضٌ عَلی کُلِّ مُؤْمِنٍ یَقِرُّ لَهُ بِالاِمامَةِ مِنَ اللَّهِ؛
شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین علیه السلام امر کنید، پس به درستی که انجام آن سبب زیاد شدن روزی و طولانی شدن عمر و دور شدن بدیها و گرفتاریهاست و انجام آن بر هر مؤمنی که به امامت او از سوی خدا اقرار دارد واجب است.
در واپسین روزهای زندگانی حضرت زهراعلیها السلام، امیرالمؤمنین در کنار بستر او بسته ای دید که جنس آن از حریر سبز بود. از فاطمه علیها السلام پرسید: "این چیست؟" فرمود: "در این بسته صفحه ای سفید وجود دارد که چند سطر بر آن نگاشته شده است." امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: "بر آن چه نوشته شده است؟" عرض کرد: "در شب عروسی ام مستمندی درب خانه آمد و تقاضای کمک نمود. من دو لباس داشتم که یکی نو بود و آن را در آن شب پوشیده بودم و دیگری اندکی مستعمل بود. اما من لباس نو را بیرون آوردم و به او دادم و خود جامه کهنه را پوشیدم.
صبح روز بعد پدرم مرا دید و پرسید چرا لباس نوی خود را نپوشیده ای؟ عرض کردم: مگر شما نفرمودید هر چه انسان به مستمندان و نیازمندان کمک کند، برای خود ذخیره کرده است؟ من نیز دیشب جامه نوی خویش را به فقیری دادم. پدرم فرمود: اگر لباس نو را می پوشیدی و کهنه را به فقیر می دادی برای شوهرت بهتر بود و فقیر نیز به پوشاک می رسید.
گفتم: من این کار را از شما پیروی نمودم؛ زیرا مادرم خدیجه علیها السلام وقتی که به ازدواج شما در آمد، تمام دارایی خود را در اختیار شما گذاشت و شما همه آن را در راه خدا صرف کردید تا آنجا که وقتی فقیری از شما پیراهنی خواست، جامه خود را در آوردید و به او دادید و خود را در حصیری پیچیدید و به خانه آمدید. والبته کسی به جایگاه شما نمی رسد.
پدرم با شنیدن سخن من گریه کرد و مرا به سینه چسبانید و فرمود: جبرئیل هم اکنون بر من نازل شد و از جانب پروردگار به تو سلام رساند و گفت: به فاطمه بگو به خاطر این عملش هر آنچه از ما درخواست کند عطا خواهیم کرد. عرض کردم: پدر! من خواسته ای جز ملاقات پروردگار خویش در حال رضایت او از من ندارم. پس پدرم فرمود: دست خود را بلند کن. چون دستانم را بلند کردم، او نیز دست به دعا برداشت، به گونه ای که سفیدی زیر بغلش پدیدار شد و فرمود: "اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لاُمَّتی" من نیز آمین گفتم.
آن گاه جبرئیل دوباره نازل شد و عرض کرد: پروردگار فرمود: کسانی از امت تو که محبت فاطمه علیها السلام و شوهر وفرزندان او را داشته باشند، آمرزیدم. در این هنگام من تقاضای سندی کردم تا در روز قیامت شفاعت امت را بنمایم. جبرئیل نازل شد و حریر سبزی به من داد که در آن بر صفحه ای سفید نوشته بود: "کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ" جبرئیل و میکائیل نیز بر آن شهادت دادند. پدرم آن را به من داد و فرمود: "آن را حفظ کن و در وقت وفات خود سفارش کن آن را با تو در قبر بگذارند. من نیز اکنون می خواهم این بسته را در روز قیامت آن لحظه که شعله ها زبانه می کشند به پدرم بدهم و آنچه را که پروردگار در مورد من وعده نموده درخواست نمایم.
می گویند قلب هر کس به اندازه مشت بسته اوست.
اما من قلبهایی را دیده ام که به اندازه دنیایی از محبت عمیق اند
دلهای بزرگی که هیچوقت در مشت های بسته جای نمیگیرند
مثل غنچه ای با هر طپش شکفته می شوند
دل های بزرگی که مانند کویر نامحدودند
و تشنه اند، تا اینکه ابر محبت ببارد
در عوض دلهایی هم هستند
که حتی از یک مشته بسته کوچک هم، کوچکترند
و تو می خواهی بدانی قلبت چقدر بزرگ است؟
به دستت نگاه کن......!
وقتی که عشق و مهربانی را به دیگران تعارف میکنی
مشکل اصلی زدودن تاریکی نیست ، مشکل اصلی در مسیر تزکیه ندیدن تاریکی است ، چون انسان تاریکی و صفات نا خوشایند را در خودش نمی بیند و هیچ وقت دست به پالایش نمی زند .تمام تلاش نفس اماره این است که انسان صفات بد خود را نبیند و این صفات در آن پنهان بماند.
من بچه شیعه هستم
خدا را می پرستم
خدای پاک و دانا
مهربان و توانا
پیامبرم محّمد (ص)
که با او قرآن آمد
دین را به ما رسانده
او ما را شیعه خوانده
دختر او زهرا (س) بود
فاطمه کبرا بود
فدای دین شد جانش
لعنت به دشمنانش (۲)
در روز عید غدیر
بر ما علی (ع) شد امیر
امیر مومنین است
امام اوّلین است
امام دوّم ما
بخشنده بود و تنها
نام ایشان حسن (ع) بود
صبور خوش سخن بود (۲)
حسین که شاه دین است
امام سوّمین است
شهید کربلا شد
تربت او شفا شد
وقتی که آب می خورم
بر او سلام می کنم (۳)
چهارم امام سجّاد (ع)
به ما دعاها یاد داد
هر یک از آن دعاها
پُر معنی است و زیبا (۲)
پنجم امام باقر (ع)
که علم از او شد ظاهر
شاگردها تربیت کرد
اسلام را تقویت کرد (۲)
ششم امام جعفر(ع)
برای شیعه رهبر
صادق و راستگو بود
خدا هم یار او بود (۲)
هفتم امام کاظم(ع)
صبور بود و عالم
اگر چه در زندان بود
معلّم جهان بود (۲)
امام هشتم ما
امام رضای والا
امید شیعیان است
چه قدر مهربان است
نُهم امام جواد (ع)
رحمت حق بر او باد
کریم و بخشنده بود
ماه درخشنده بود
دهم امام نقی (ع)
پاک دل و متّـقی
هادی راه دین بود
یاورِ مومنین بود
یازدهم عسگری (ع)
ازهمه عیب ها بَری
در خانه بود زندانی
شهید شد در جوانی (۲)
یازده امام معصوم
شهید شدند چه مظلوم
ولی به امر خدا
امام آخر ما
از چشم مردم بد
غایب شد و نیامد
هزار و چندین ساله
شیعه در انتظاره
بالاخره یه روزی
می شه وقت پیروزی
مهدی (ع) ظهورمی کنه
دشمن رو دور می کنه (۲)
جهان می شه پُر از گُـل
نرگس و یاس و سُنبل
ما بچّه های شیعه
دعا کنیم همیشه (۳)
با هم بگیم خدایا
بیار امام ما را
می خواهیم نگاهی کوتاه به دو معصومی که عاشق یکدیگر بودند، بیفکنیم. اما بزرگی و حکمت و عصمت ایشان، ما را بر آن میدارد که نکات و حکمت های آن نگاه کوتاه را در لابلای نگاه ها و تاملات خویش به تفصیل بنگریم و بیان نماییم. لذا شما خواننده عزیز، دیده عنایت خویش را همچنان حفظ نموده و توجه داشته باشید که یکایک آنچه مسطور میگردد، در ارتباطی عمیق با بحث و موضوعمان است.
یه
سوال
یعنی
این نوشابه کوچولوها بی خانواده محسوب میشن؟!
****************************************
آیا میدانید : یک اتاق مرتب نشانه ای از کامــپیوتر خــراب یا اینترنتی قطع شده میباشد.
****************************************
آیا میدانید : یک اتاق مرتب نشانه ای از کامــپیوتر خــراب یا اینترنتی قطع شده میباشد.
****************************************
بالاتر
از سرعت نور میدونی چیه ؟
سرعت
جمع و جور کردن خونه در مواجهه با مهمان سرزده
****************************************
یکی
هم نداریم برامون یه آب انار بیاره بگه:
عزیزم
خسته نباشی انقدر میخندونی
****************************************
از
یه اسب میپرسن چرا هر کس تورو میبینه سوارت میشه؟
اون
اسب جواب نداد. سرشو انداخت پایین و هیچی نگفت.
میدونید
چرا؟؟؟
چون
اسبا نمیتونن حرف بزنن.
نه
واقعا انتظار داشتین اسبها حرف هم بزنن؟
****************************************
میترسم
امسال عید بزرگترا یه تیکه کاغذ بذارن کف دستمون بگن الکی مثلأ عیدیه
آخه
این چه کاری بود دم عیدی راه انداختید؟؟؟!!!
****************************************
چرا
کلاساى اسب سواریتونو نمیاین؟؟
.
.
.
.
الکى
مثلاً من مربى اسب سواریم
شما
بگین واى ببخشید استاد
****************************************
لباسها
در آب کوتاه میشوند و برنجها دراز.
در
درازای زندگی لباس باش ودرپهنای آن برنج
و
اگر عمق این پیام را نفهمیدی
بدان
که تنها نیستی، چون منم نفهمیدم!
****************************************
یه
ﺳﻮﺍلی ﺫﻫﻦ ﻣﻨﻮ ﺩﺭﮔﯿﺮﮐﺮﺩﻩ !
ﺍﯾﻦ
ﺁﺗﺸﻨﺸﺎﻥ های ﻣﺤﺘﺮﻡ ،
ﭼﺮﺍ
ﻫﻤﻮﻥ ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﺍﻭﻝ ﻧﻤﯽ ﺷﯿﻨﻦ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺑﺮﻥ
ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ
ﻣﺠﺒﻮﺭ
ﻧﺸﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﻠﻪ ﻫﺎ ﺳﺮ ﺑﺨﻮﺭﻥ ﺑﯿﺎﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ؟
****************************************
قدیما
وقتی گوشی جدید میخریدیم
باید
چند روز صبر میکردیم یکی دعوتمون کنه مهمونی تا گوشیمون رو نشونش بدیم
اما
حالا تا واتس اپ و وایبر و لاینت رو نصب میکنی
کل
فامیل دوستا و آشنایان و… میان میگن عه؟ گوشی خریدی مبارکه
****************************************
میترسم
چندسال دیگه در این چیپس ها رو باز کنیم
فقط
بوش بیاد
****************************************
کاش
میشد یه جوری کَلَتو بکنی زیر پتو
که
دماغت بیرون میموند
****************************************
به امید روزی که بفهمیم از جون یخچال چی میخوایم !
****************************************
روزی
شخصی نزد بزرگی رفت
و
گفت سوالی دارم که نمیتوانم جلوی جمع بگویم
بزرگ
حاضران را بیرون کرد و شخص سوالش را پرسید
ولی
چون همه رفته بودند بیرون
کسی
نمیدونه چه سوالی کرد و چه جوابی شنید !
شرمندتون
شدم ببخشید
****************************************
مورد
داشتیم یارو رفته فروشگاه لوازم یدکی گفته:
چماق
زیر صندلی نیسان سمت راننده دارید؟؟
میگن
فروشنده خودشو تو انبار مخفی کرده
نور
بهش میخوره جیغ میکشه
****************************************
“دست بهم
بزنی جیغ میزنم!!”
چیزی
نیست جزوه درسیمه یه ذره غریبی میکنه
****************************************
خانمه
به شوهرش پیامک میده:
سلام
عزیزم، اگه موافقی بریم خونه مامانم عدد “۱”
و
اگه میخوای بریم خونه مامانت
سینوس
۲۳به توان ۷
تقسیم بر ۲/۷۶۳ ضربدر ۶۵۷
رادیکال
۵ به توان ۲
تانژانت ۷۸۶ مبنای ۲۱” رو
پیامک کن !
جواب
شوهر جالبه!
۰/۰۵۷۳۸۷۷۷۳۲
****************************************
طرف
ﻣﯿﺮﻩ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ
ﻧﺎﻫﺎﺭ
ﺑﻬﺶ ﻛﺮﻓﺲ ﻣﯿﺪﻥ
ﺷﺎﻡ
ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ
ﻓﺮﺩﺍﺵ
ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻫﻢ
ﺑﻬﺶ
ﻧﻮﻥ ﻭ ﺳﺒﺰﻯ ﻣﯿﺪﻥ !!
ﻣﯿﮕﻪ
: ﻧﺎﻫﺎﺭ ﭼﯿﺰﻯ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻜﻨﯿﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﻣﯿﭽﺮﻡ
****************************************
اینترنت
۱ روزه ، ۱۵
مگابایت ، ۵۰۰ تومان
اینو
به هر کشوری نشون بدی پناهندگی میدن
****************************************
مورد
داشتیم
پسره
تو صف نونوایی از دختره پرسیده چند نفر جلوی شما هستند؟
دختره
گفته:
دو
تا خواهر بزرگتر از خودم هستند
ولی
من برای ازدواج مشکلی ندارم،
ما
اصلا از این رسمها نداریم
****************************************
دقت
کردین میری زیربارون دهنتو مث کروکدیل باز میکنی
که
یه قطره بارون بره تودهنت،نمیره !
حالا
داری بایکی صحبت میکنی،
یه
تف کوچولو ازدهنش میاد بیرون صاف میره تو لوزوالمعدت
****************************************
شبا
۹۹ درصد مغزم موافقه بخابم
اما
اون یک درصد باقیمونده میگه :
بیا
درمورد اینکه چرا پنگوئنا زانو ندارن فکر کن
****************************************
یه
توصیه ی علمی به آقایونی که میخوان برن خواستگاری
به
مادر عروس بگین من فکر کردم شما خواهر بزرگترشین!
یعنی
تأثیری که این جمله داره،
کتاب
های قلمچی و گاج و ماهان در قبولی کنکور نداره
****************************************
میدو
نید چرا پنگوئن ها بیسوادن ؟
چون
همش برف میاد مدرسه هاشون تعطیله
اگه
سوال دیگه ای داشتید در خدمتم
****************************************
یه
نصیحت از طرف من : همیشه با زبان ساده سخن بگویید
چون
التزام به معقولیات و انکسار از بدویات
در
تعتیر آنچه مقتضى ست ممارست به عمل نقض نیست
****************************************
“حالا چی
بپوشیمِ” دخترا
با
“حالا چی بخوریمِ” پسرا رقابت میکنه
****************************************
وسط
درس خوندن
یکی
از جزوه ها پا شد رفت
گفتم
کجا ؟!
گفت
حرف الکی نزن تو بخون نیستی !
جزوه
ها هم بی اعصاب شدن
****************************************
طرف
ﻣﯿﺮﻩ ﺁﺗﻠﯿﻪ
ﻣﯿﮕﻪ
ﺁﻗﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍ؟
ﺷﻤﺎ
ﻋﮑﺲ ﯾﻬﻮﯾﯽ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ؟!
ﺿﻤﻨﺎ
ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺘﻢ ﻋﮑﺎﺱ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺰﺍﺭ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺩﺍﻳﺮ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ!
****************************************
اینایی
که شب بدون پتو میخوابن
برا
پشه ها مثل وای فای رایگان میمونن!
بدون
زحمت متصل میشن
****************************************